حضرت عیسی بن مریم ع، کلمه "تحریف شده" خداوند
بزرگداشت پیامبر اولی العظم، عیسی ع پسرمریم در سال نو مسیحی _ ۱۴۰۰
بسمالله الرحمن الرحیم
توجه داشته باشیم کتاب مقدس مجموعاً حدود 66 کتاب است که 39 تای آن کتاب عهد عتیق است و 27تا عهد جدید است و تورات و کتب دیگر عهد عتیق که کتاب پیامبران است و امثال حکم است و مضامیر داود و نیایش و سلیمان، عهد جدید حداقل 150 انجیل است که به 4 انجیل تبدیل شد و رسالههای حوارییون مسیح، کتاب مکاشفه. خب یهودیها فقط عهد عتیق را قبول دارند غیر از آنچه که مسیحیان میگویند ولی مسیحیان کل کتاب مقدس را کتاب مقدس میدانند با یک تصرفات و تبصرههایی در عهد عتیق کردند و بخشی از آن را تقریباً ملغی اعلام کردند. بخشی از جریانهای مسیحی هم بودند که عهد عتیق را به عنوان کلام خدا قبول نداشتند البته آنها یک اقلیت بودند میگفتند اینها تحریف شدند منتهی بعد خود این جریانها هم تکفیر شدند و از دایره مسیحیها اخراج شدند. منتهی مسیحیت و کلیسا عهد عتیق را در همان موعظه پذیرفت و دیگر احکام و شریعت حضرت موسی(ع) تقریباً ملغی اعلام شد یعنی عملاً به همان نتیجه رسیده شد. تورات و اسفار پنجگانه که به حضرت موسی(ع) نسبت داده میشود به عنوان این که خداوند به حضرت موسی(ع) وحی کرده و ایشان آنها را ابلاغ کرده که اینها خطاب به من برای ابلاغ به شماست که کل تورات و آن اسفار به این عنوان تثبیت و اثبات شده باشد یا حتی به این عنوان پذیرفته شده باشد و ادعا شده باشد نبود. امروز بزرگان مسیحیت هم این ادعا را نمیپذیرند. در 200 سال اخیر هم در خود جهان مسیحی و یهودی متفکران و نظریهپردازانی پیدا شدند که اثبات میکنند اساساً تورات بین قرن 5 تا قرن 9 قبل از میلاد نوشته شده است. توراتی که بر حضرت موسی(ع) نازل شده این تورات نیست اگر چیزی بوده این نیست. این قرنها بعد از حضرت موسی(ع) این اسفار پنجگانه و تورات نوشته شده است البته با اتکاء به بعضی از اسناد قدیمیتر و آن چیزی که الآن به لحاظ آکادمیک در خود جهان غرب و مسیحی و یهودی بیشتر پذیرفته میشود و تقریباً اغلب قبول دارند این است که این تورات و عهد عتیق را چند نفر نوشتند نه یک نفر، و اکثرشان هم دقیقاً معلوم نیست که چه کسانی هستند و اینها در دوره تقریباً همزمان با هخامنشی ایران بعضی از متنهای اولیهاش آن موقع نوشته شده و بخش مهمی از آن هم بعدها نوشته شد یا با تغییراتی تدوین شد. از 5 کتاب اسفار تورات که چند نفر اینها را نوشتند و در دورههای مختلفی هم اینها را نوشتند آن پنجمینشان مستقل از 4 کتاب اول است یعنی سفر پیدایش است، سفر خروج، شموط، سفر لاویان است، سفر اعداد و تثنیه، آن پنجمین با آن چهارتا ماهیت متفاوتی دارد. در سفر پیدایش هم همه ابواب مثل هم نیست. 10- 11 باب که راجع به خلقت جهان بحث میکند راجع به یهوه و انسان، و ماجراهایی که بشر در کره زمین و در طوفان نوح نابود شد که اینها اتفاقاً بعدها و دیرتر نوشته شده و بعداً به تورات اضافه شده است چون به لحاظ تاریخی مسائل قبل از حضرت موسی(ع) است این را بعداً نوشتند و به عنوان مقدمه گذاشتند که به لحاظ سیر تاریخیاش درست بشود. اینها دیرتر نوشته شده و ضمیمه شده، این مربوط به 11 باب اول سفر پیدایش است. راجع به آن 30- 40 باب بعدی که مباحثی است که بین اجداد حضرت یعقوب(ع) است و بعد بین بنیاسرائیل است مسئله فرمان حضرت ابراهیم(ع) است که خانوادهاش را ترک کند و به کنعان برود و بنیاسرائیل چطور به مصر رفتند و از این قبیل را توضیح میدهد. تاریخ اجداد و اولاد حضرت یعقوب(ع) است. 4تا کتاب دیگر عهد عتیق داستان حضرت موسی(ع) است که این قرنها بعد از بنیاسرائیل اتفاق افتاده است و حضرت موسی(ع) بنیاسرائیل را از مصر از دست فرعون نجات میدهد و به کوه سینا میبرد که آنجا دوباره با خداوند تجدید پیمان کنند ولی آن گناهان و بدعت و بازگشت به شرک و ارتداد صورت میگیرد و فرمان اعدام میآید و فرمان این که این نسل نمیتواند تمدن الهی بسازد و 40 سال باید آواره بمانند «... یَتِیهُونَ فِی الْأَرْضِ ...» (مائده/ 26)؛ در صحرای سینا 40 سال دور خودتان بچرخید شما لیاقت داشتن و برخورداری از یک حکومت توحیدی و الهی و دینی را ندارید و به 40 سال سرگردانی محکوم شدند. 40 سال برای این که آن نسل تمام بشوند نسل بعد بیاید. آن نسل باید بروند شما در سرگردانی بمانید تا بمیرید شما درست نمیشوید نسل بعدتان بیاید آنها بروند به شهر مقدس و تمدن توحیدی هم اجرا بشود که خود حضرت موسی(ع) هم آنجا عمرشان به سر میآید و به ایشان میگویند خود شما هم آنجا را نخواهید دید و این طرف رود اردن میمانید.
خب آن چهار کتابی که داستان حضرت موسی(ع) را گفته که آنها سرگردان میشوند تا یک نسل تازهای بیایند که بتوانند کنعان را از دست مشرکین آزاد بکنند ولی خود حضرت موسی(ع) قبل از این، از دنیا میروند و داستان مرگ حضرت موسی(ع) در تورات آمده، پایان تورات قصه مرگ حضرت موسی(ع) است که قصه مرگ ایشان را میگوید و خود این هم یکی از دلایلی است که اینها این کتاب حضرت موسی(ع) نیست این تاریخی است که در مورد حضرت موسی(ع) مدتها بعد کسانی نوشتهاند نه این که اینها وحی خدا به حضرت موسی است یا کتاب حضرت موسی است همه آنچه که الآن به نام کتاب تورات است.
یک بخشی هم از عهد عتیق است که یهودیان معتقدند این را تحت نظارت روحالقدس نوشته شده ولی یک ردیف پایینتر از کتاب انبیاء است و همینطور بحث مضامیر و بحث امثال حضرت سلیمان(ع) است، بحث حضرت ایوب(ع) است، غزلها و مرثیهها و این قبایل مسائل است که تقریباً یک کتاب تاریخ است. تورات و عهد عتیق کتاب تاریخ است چنانچه که عهد جدید هم همینطور است. تاریخی است که در مورد حضرت عیسی(ع) نوشته شده و آن هم به این شکل که اینها پیام خداوند و وحی خدا به حضرت عیسی(ع) است همین شکلی که ما راجع به قرآن بحث میکنیم و میگوییم تورات و انجیل اولیه و اصلی آنطور بوده، اینها آن نیست نه قلم آن نه بیان آن، نه زمان آن و نه گوینده و نه نویسنده آن، هیچ کدامش این نیست. و اما عهد جدید که عهد جدید میگویند یعنی تجدید عهد بنیاسرائیل و انسان با خداوند که دوره جدید ارتباط خدا و انسان است اینجا اعلام کردند که این عهد جدید که آمد بعد از حضرت عیسی(ع) که خداوند خودش آمد که بشر را نجات بدهد و شفاعت کند و به جای ما به صلیب برسد و تقاص ما را پس بدهد، گفت آن شریعت را که قبلاً به دست موسی(ع) فرستاده بودم آن لغو و باطل است آن واجب و حرام و شریعت نمیخواهد همان که به خدای پسر ایمان بیاورید گناهانتان بخشیده میشود و رستگار میشوید و کل گناهانتان برای این که عیسی قربانی میشود که صورت بشری خداوند است و بعد هم عهد جدید از بین تعداد زیادی انجیلها و دستکم صد و پنجاه انجیل این چهارتا انجیل انتخاب میشود، متی، مرقس، لوقا و یوحنا، کتاب اعمال رسولان، نامههای رسولان مسیح و کتاب مکاشفه، و اینها جمعاً عهد جدید میشود. این 4تا انجیل، 4 کتاب تاریخ راجع به حضرت عیسی(ع) است. چهارتا زندگینامه حضرت عیسی(ع) است که نویسندههایشان معلوم نیست دقیقاً چه کسانی هستند یعنی هر 4 انجیل، نویسندههایشان ناشناس هستند، این اولاً روشن بود. به چهار نفر از حواریون نسبت داده شدهاند هیچ سند قطعی که واقعاً این چهار انجیل نوشته متی یا لوقا، یوحنا باشد نیست هیچ سند قطعی وجود ندارد. و مرقس. پس این چهار انجیل از بین دهها انجیل جدا شد نویسندههای قطعی این چهارتا معلوم نیست نسبت داده شدند به این چهار بزرگوار ولی هیچ سند قطعی وجود ندارد خود این 4 انجیل که نهایتاً انتخاب شدند اشتراکاتی دارند اما با همدیگر تفاوتهای مهمی هم دارند چهارتا زندگینامه برای حضرت عیسی(ع) است ولی در خیلی از جاها با همدیگر اختلاف دارند اما مجموعاً کلیسا اینها را پذیرفت به عنوان چهار تصویر از مسیح از زوایای مختلف، پس راجع به سندیت و قطعیت این 4 انجیل اختلاف است و راجع به این که خود این 4تا هم با همدیگر تفاوتهای مهمی دارند یک جاهایی با هم تناقض دارند این هم باز روشن و پذیرفته شده است و این که اینها در زمان حضرت عیسی(ع) قطعاً این 4 انجیل در آن زمان نوشته نشدهاند و اینها کتاب حضرت عیسی(ع) وحی خدا به عیسی یا امضاء حضرت عیسی(ع) پای این انجیلها باشد به هیچ وجه اینطور نیست چون حتی اگر واقعاً این 4 تا انجیل اثبات بشود که مربوط به آن 4تا بزرگوار است آن 4 نفر نسبتشان و ارتباطشان با حضرت عیسی(ع) چیست؟ اصلاً خود آن مورد سؤال است. – دقت بفرمایید –کتاب "رسولان" میگوید بعد از قیام حضرت عیسی(ع) از مردگان و زنده شدن دوباره و رستاخیز و عروج ایشان به آسمان برای رسولان او، حواریون و برای شاگردان مسیح یک اتفاقاتی رخ داد که در کتاب "اعمال رسولان" ذکر میشود که در واقع این بخش از عهد جدید و کتاب مقدس تاریخ حواریون حضرت عیسی(ع) بعد از حضرت عیسی(ع) است. خب این که یکسری پیروانی به اینها اضافه میشوند که قبلاً خودشان حضرت عیسی(ع) را ندیدند ولی بعداً به حواریون اضافه میشوند و بعد از این که "یهودای اسخَریوطی" خودکشی کرده و این "متیاس" جایگزین او میشود. این که روحالقدس در یکی از اعیاد یهودی در آن روز بر حواریون حضرت عیسی(ع) نازل میشود و این که یکی از شاگردان حضرت عیسی(ع) جناب "استیفان" شهید میشود ماجرای شهید شدن او. این که "پولس" رسول که یک عمر با مسیحیان جنگیده و اینها را میکشته و دشمن مسیح و مسیحیت بوده، دومرتبه ایشان خوابنما میشود و مکاشفهای میکند که حضرت عیسی(ع) بعد از این که رفته، ایشان اصلاً حضرت عیسی(ع) را ندیده و جزو حواریون نیست ولی میگوید ایشان بر من نازل شد مکاشفه کردم و مسیحی شد و پولس قدیس شد، قدیس مسیحیان و بشارت او برای غیر یهودیان شروع میشود و بعضی از تغییراتی که در آیین حضرت عیسی(ع) اتفاق افتاد توسط همین جناب پولس که ایشان اصلاً حضرت عیسی(ع) را ندیده و مدتها با مسیحیان میجنگیده و آنها را سرکوب و شکنجه میکرده و میگوید مکاشفهای کردم و پولس قدیس میشود و جزو حواریون مطرح میشود و در آن ردیف قرار میگیرد و تغییراتی در آیین مسیحیت ایجاد میکند. همه اینها در بخشی از کتاب مقدس و عهد جدید است که مربوط به بعد از حضرت عیسی(ع) است و بخشی هم منتسب به جناب لوقا است که از حواریون حضرت مسیح(ع) است. یک بخشی هم رسالهها و نامههای حواریون است که کلیساهای جدیدی تأسیس میشدند و افراد زیادی از یهودی و غیر یهودی کمکم آن ابتدا مسیحی میشدند که مسیحیت دارد گسترش پیدا میکند و سؤالات بیجواب مطرح میشود مسائل مستحدثه پیدا میشود مخالفینی و موانعی و مشکلات بسیار زیادی که مراسم نیایش را چطوری باید انجام بدهیم مناسک عبادی چطور باید باشد؟ اختلافات و مشکلاتی پیش میآید بعد هم یک عده پیشوایان دروغین و کلاهبردارانی که ریاکار و منافق هستند و واقعاً مسیحی نبودند ولی سوار موج میشدند بدعت میگذاشتند و از همان قرنهای اولیه فرقهسازی میکردند و همینطور شکنجه و شهادت مسیحیان از حواریون و بعد اصحاب و تابعین. بعد از اصحاب تابعین نسل دوم مسیحیان که حتی هم متعصبین یهود و آخوندهای یهودی اینها را میکشتند و هم امپراطوری روم اینها را میکشتند مشرکین و بتپرستها و هم فرقههای دیگر مذهبی اینها را میکشتند مأمورین دستگاه حکومت اینها را میکشتند. خب این نامههای رسولان پیامهایی است که از طریق حواریون و رهبران آیین مسیحیت بعد از حضرت عیسی(ع) برای رهبری امت مسیحی و فرزندان عیسی مسیح این نامهها نوشته میشد، رد و بدل میشد و تفسیر کتاب مقدس و از این قبیل. این هم که روشن است که همه اینها بعد از ایشان است.
مکاشفه یوحنا هم که بخشی از عهد جدید است خب مکاشفات جناب یوحنا است که انگار به هدایت روحالقدس و جایگاه حضرت عیسی مسیح(ع) گزارش آن مکاشفه را به زبان رمزی و سمبلیک میدهد و پیشبینی وقایع آخرالزمان و ظهور مجدد مسیح و از این قبیل. البته بخش مهمی از آن عمدتاً زبان رمزی است مثل بقیه بخشهای انجیل که معمولاً معنای تحتاللفظی آن را نمیکنند و احتیاج به تعبیر دارد. قدیمیترین تاریخی که برای نوشتن مکاشفات یوحنا ذکر شده است چیزی نزدیک به یک قرن بعد از حضرت عیسی(ع) نوشته شده است چهار انجیل هم که از بین اناجیل این 4تا را پذیرفتند. عرض کردم که اختلاف بین این 4تا کم نیست در عین حال 2 مسئله مورد اتفاق همه محققین در این باب است. اول این که هیچ کدام از این چهار انجیل در زمان حضرت عیسی(ع) یا به دست ایشان یا به امضاء ایشان نوشته نشده است یعنی این 4 انجیل هیچ کدام ادعا هم ندارند که اینها کلام خداوند است که به حضرت عیسی(ع) وحی شده است مسیحیان این عقیده را ندارند این عقیده ما مسلمین راجع به تورات و انجیل است که چیزی مثل قرآن بوده و غیر از این انجیل و توراتی که هست و با این تداخل دارند یک بخشی از آن اینجا هست و یک بخشی هم بوده که نیست و یک بخشی هم اضافه شده، الآن هست که نبوده. یک بخشی هم بوده و همچنان هست.
اما طبق مبانی خود کلیسا در واقع 4 انجیل، چهار گزارش از زندگی حضرت عیسی(ع) و زندگینامه ایشان و بعضی آموزهها و روایاتشان است. در واقع این انجیلها کتاب آسمانی و وحی، آنطور که ما معتقدیم انجیل و تورات بودند نیست. این انجیلها و کل عهدین، کتاب مقدس از نظر خود بزرگان یهودی و مسیحی گرچه به القاء یهودی و به حمایت خود روح القدس ثبت شده اما کلام خدا نیست در زمان خود آنها نوشته نشده، خود حضرت موسی(ع) این عهد عتیق را ندیده، خود حضرت عیسی(ع) این انجیلهای اربعه و کتاب مقدس را ندیده، نه گفته و نه تأیید کرده. این عقیده خود مسیحیان است. یعنی شما ملاحظه کنید این 4 انجیل، اولاً که چه زمانی به جناب متی و مرقس و لوقا و یوحنا منسوب شده است؟ علیرغم اختلافاتی که در این 4 انجیل است. قدیمیترین تاریخی که برای نوشته شدن این انجیلها ذکر شده است حدود 70 تا 110 میلادی است. یعنی چه؟ یعنی دهها سال بعد از حضرت عیسی(ع) این 4 کتاب و انجیلهای دیگری که بودند اینها تازه نوشته شدند دهها سال بعد از حضرت عیسی(ع) اینها نوشته شده است. این یک. دوم؛ تا قرن دوم میلادی هم به این چهار انجیل نمیگفتند انجیل متی، مرقس، لوقا و یوحنا، یعنی قرن دوم میلاد مسیح، قرن دوم مسیح است که آنجا اعلام میشود این چهارتا انجیل به نظر ما مربوط به این 4 بزرگوار بودند پس اصل این اناجیل دهها سال بعد از حضرت عیسی نوشته شده است یک چیزی مثل تاریخ و حدیث ماست نه مثل قرآن. طبق ادعای خودشان هم همین است. قدیمیترین تاریخی که اینها نوشته شده است و انجیلهای دیگری که آنها بعداً ممنوع اعلام شد دهها سال بعد از حضرت عیسی است که خود حضرت عیسی(ع) این انجیلها را ندیده، عنوانش هم تا قرن دوم میلادی کسی به این چهارتا نمیگفته انجیل متی و لوقا و یوحنا، اینها در قرن دوم میلادی این اسمها را روی این چهارتا انجیل گذاشتند در کنار اناجیل دیگر. و الا این که واقعاً نویسندگان این 4تا انجیل چه کسانی هستند این هم هیچ سندی وجود ندارد و قطعی نیست. از قرن دوم میلادی به بعد این اسمها را روی این چهارتا گذاشتند. به احتمال قریب به یقین هیچ کدام از اینها، تازه اگر این 4 انجیل مربوط به آن 4 نفر هم بوده باشد نویسندگان این 4 انجیل حضرت عیسی(ع) را اصلاً ندیدند یعنی اگر از نزدیک میدیدند اصلاً نمیشناختند که کدام اینها عیسی است. یعنی هر 4 انجیل دهها سال قبل، با نقل سینه به سینه و شفاهی با واسطههای مختلف، بعداً نوشته و مکتوب شدهاند بعد بعدتر به این 4 نفر منتسب و نسبت داده شده است. خب اینها خیلی مهم است. یک وقتی هست که شما به عنوان مسلمان دارید اینها را میگویید یک وقتی هم اینهایی که من عرض میکنم کلیسا اینها را قبول دارد که اینها دهها سال بعد نوشته شده، بعد از قرن دوم میلادی به این 4 نفر نسبت داده شده است. این که نویسندگان این 4 انجیل حضرت عیسی را دیدند و خودشان جزو حواریون بودند یا نه؟ اصلاً معلوم نیست احتمال آن بسیار بسیار ضعیف است و بعضی میگویند از نقلهایی که از بخشهایی از کتاب مقدس میشود کاملاً معلوم است که اینها یقیناً ندیدند.
یک نکته دیگر راجع به اناجیل و کتاب مقدس، بحث انجیلهای بسیاری است که تحت عنوان اسفار مشکوک اینها رد شدند با این که سابقه بعضی از اینها از سابقه این 4 انجیل بیشتر است و خیلی از انجیلهای مختلف را امپراطور روم اعلام کرد که اینها را دور بیندازیم و بسوزانیم هرکس به اینها استناد کند به او برخورد میشود و محکوم است انجیل مصریها بوده مربوط به همزمان با این 4 انجیل. انجیل عبریان بوده، مربوط به اوایل مسیحیت است. انجیل پطرس است که آن هم مربوط به قرن دوم میلادی است. انجیل برنابا هست، انجیل اندریو، انجیل برتونوماس، انجیل جیمس، انجیل تدیوس، انجیل اپلی، انجیل باسیلیدیس، انجیل کرینتوس، انجیل ابیونتس، انجیل حواء، انجیل حیوت، انجیل مریم، انجیل متیاس، انجیل کامیل، انجیل فلیپ، انجیل توماس، انجیل راستی، انجیل مارکیون، انجیل نیقودیمس و انجیلهای دیگری که بین والنتینها، جریان والنتین متداول بود که همه این اناجیل بود که بعضی از اینها همزمان با این چهار انجیل بود، همانقدر که این 4تا میتوانستند از نظر شورای نیقیه و کلیسا و امپراطوری روم معتبر باشند اینها هم میتوانستند به همان دلایل باشند. حالا به هر صورت انتخاب شد. یعنی خود اصل کتاب مقدس که عبری باشد و انجیل مسیحیان بوده باشد و آن چیزی که بعداً انجیل مسیحیان مطرح شده نیست، یعنی آن انجیلهای اصلی هم به زبان عبری نوشته شدند و خود آنها هم در اختیار کسی نیستند، ترجمه یونانی و لاتین آن چهار انجیل در دسترس است اصل خود آن چهارتا را که عرض کردم با دو سؤال اصلی و با دو ابهام بزرگ مواجه است خود آنها هم در دسترس کسی نبوده و نیست. ترجمههایی که با واسطههایی به زبان یونانی یا لاتین صورت گرفت آنها در اختیار بود. در عین حال شما میدانید که شاید هیچ کتابی در دنیا به اندازه انجیل ترجمه و چاپ نشده باشد یعنی بیش از دو هزار زبان ترجمه شد این طور روی آن کار کردند و سرمایهگذاری کردند شاید هیچ کتابی به این اندازه نباشد یعنی به تعداد آدمهای دنیا شاید با این تیراژ انجیل چاپ شده باشد یعنی حداقل 6-7 میلیارد، بلکه بیشتر. انجیلهایی که چاپ کردند و همچنان چاپ میکنند.
مسئله دیگر این است که راجع به زبان اصلی انجیل هم اختلاف است که اغلب کسانی که تحقیق تاریخی و مستند کردند، خوب معتقدند که قدیمیترین نسخههای کتاب مقدس که در اختیار بوده به زبان یونانی بوده است یعنی عهد جدید به طور کامل قدیمیترین سند آن هم یونانی است نه عبری. یعنی اصل آن کتاب مقدس و عهد جدید به زبان اصلی نوشته شده بوده در همان قرون اولیه مسیحی، آن هم در دسترس نیست. بعضیها میگویند قبل از یونانی به زبان آرامی هم بوده یعنی انجیل اولین بار، حتی بعضیها میگویند به زبان آرامی نوشته شده بوده است حتی بعضیها میگویند ممکن است اصل انجیل هم به زبان آرامی نوشته شده بوده، و از این قبیل. حالا اجمالاً قدیمیترین نسخههای بعضی از این اناجیل که باقی مانده میگویند مربوط به قرن 2 و 3 میلادی است. اولین دستنوشته کتاب مقدس که بطور کامل، کل کتاب مقدس در آن باشد در قرن هشتم و نهم میلادی در انگلیس تهیه شده، آن چیزی که به طور قطعی سابقه آن روشن است و بعد هم که صنعت چاپ آمده همان چاپ ابتدایی در قرن شانزدهم باز به زبان یونانی اولین بار کتاب مقدس چاپ شده است بر اساس نوشتههای یونانی پراکندهای که از زمان امپراطوری بیزانس نوشته بود و توسط آراسموس و امثال آن آماده شده بود که آن هم چند ویرایش داشت و هر ویرایش با ویرایش دیگر متفاوت بود. آراسموس یک کاتولیک رومی است منتهی به زبان یونانی بیزانس فکر میکرد خیلی علاقه به لاتین نداشت و لذا بعضی از کاهنان کلیسا با آراسموس مشکل داشتند که چرا به یونانی بیشتر علاقه دارد تا به لاتین. کمکم از قرن 16 میلادی نسخههای انتقادی انجیل هم منتشر شده، همزمان با چاپ اولیه خودش و بعد که کلیسای اصلاحطلبان و پروتستانها آمدند که اینها میآمدند به زبان محلی ترجمه میکردند و میگفتند نه برای تفسیرش به پاپ و کشیشهای کاتولیک احتیاج داریم نه به زبان یونانی و لاتین حتماً باید بخوانیم. ما اینها را به زبان محلی ترجمه میکنیم کتاب مقدس, و بعد دستنوشتههای قدیمیتری هم پیدا شد که کمکم نظریات راجع به سندیت و اعتبار متن کتاب مقدس اختلافاتی مدام بیشتر و بیشتر شد. در قرن نوزدهم بین قدیمیترین دستنوشتههای کتاب مقدس و بعضی اسنادی که مربوط به قرن 4 میلادی است، اینها را که کنار هم گذاشتند اجمالاً به بعضی اختلافها و تفاوتها و بعضی نظریات راجع به سندیت و اصالت کتاب مقدس رسیدند در مورد عهد عتیق خیلی راحتتر اظهار نظر میکردند که اینها تاریخ است و کسی ادعای وحیانی بودن آن را نمیتواند داشته باشد و اینها قرنها بعد از حضرت موسی(ع) نوشته شده است و مرگ حضرت موسی در این کتابها ذکر شده، اینها کتاب تاریخ و حدیث یهودی بوده است نه کتاب مقدس و وحیای که بر حضرت موسی نازل شده باشد. در قرن 19 هرچه کمکم به جلو آمدند بحث نقد کتاب مقدس بیشتر و بیشتر شد و راجع به قطعات پاپیروس که از متنهای قدیمیتر عهد جدید بود و این که متن اصلی بیزانسی آن کدام بوده و قبل از آن کدام بوده، همینطور هر دهه که جلوتر آمدند تشکیکها، اختلافها و ابهامها بیشتر شده در مورد سندیت خود 4 انجیل، بخصوص عهد عتیق. بعد تناقضهایی که در 4 انجیل پیدا شد و این که یهودیان فقط عهد عتیق را قبول دارند مسیحیان کل آن را میگفتند الهام الهی است نه کلام خدا به معنای وحی، اما بالاخره الهام الهی است. مسلمین معتقدند که تورات و انجیل، کتب مقدس الهی است و مثل قرآن مقدس هستند و قرآن هیچ تعارضی با آنها ندارد و آنها هم با هم ندارند نه تناقض داخل خود تورات و انجیل بوده، نه تناقض بین تورات و انجیل با قرآن، نه هیچ خرافه و شرک و انحرافی در تورات و انجیل بوده، و آنها کلام خدا و وحی الهی بر حضرت موسی(ع) و حضرت عیسی(ع) بوده است و حضرت موسی(ع) مثل عیسی(ع) پیامبر بزرگ خداوند است. خدا نیست، خدایی است اما خدا نیست و آنچه که امروز به نام عهدین و کتاب مقدس، عهد جدید و قدیم، تورات و انجیل و سایر رسالت مانده، اینها تلفیقی از وحی الهی به علاوه تاریخ و حدیث پیروان و علمای مسیحی و یهودی است به علاوه چیزهایی که بر آنها از خودشان افزودند و بخشی از تورات و انجیل از آن حذف کردند این یک ترکیبی از همه آنهاست و الا خداوند وحی کرده و به عیسی و موسی کتاب نازل کرده و آنها در قرآن کریم جمع و کامل شدهاند. این عقیده مسلمین راجع به آن بزرگواران و اصل کتاب مقدس است.
اما راجع به این کتاب مقدس – جدا از نظر مسلمین – همانطور که عرض کردم نظراتی است که در خود جهان مسیحی بخصوص از 3- 4 قرن اخیر، بخصوص از قرن 19 به بعد، در این 200 سال اخیر مدام دارد مطرح میشود و دهه به دهه دارد این تشکیکها و تردیدها بیشتر میشود و تناقضها بیشتر استخراج میشود و تقریباً این جزو مسلّمات شده که این کتابها به لحاظ سندیت اینها دستنویس بشر است و اعتبارشان زیر سؤال است، انجیل متی در یکی از آخرین تحقیقات به عنوان نمونه، میگوید اگر شما مجموعه تورات را ملاحظه کنید کاملاً روشن است که این تورات یک جا نوشته نشده، هر بخشیاش یک دوره نوشته شده، توسط یک کسانی نوشته شده، بین یک بخش با بخش دیگرش گاهی یکی دو قرن فاصله بوده، دهها سال و صد سال بیشتر فاصله افتاده است. نویسندههای آن چندین نفرند و معلوم نیست نویسندههای آن چه کسانی هستند هیچ سندی وجود ندارد که اینها را چه کسانی نوشتند و دقیقاً چه زمانی نوشتند؟ و تورات دارد راجع به حضرت موسی(ع) گزارش میدهد که ایشان چه شد و چگونه شد وچه زمانی از دنیا رفت! یعنی خبر مرگ حضرت موسی(ع) را میدهد و وحی خدا بر موسی(ع) نمیتواند باشد. ادبیات هر 4 انجیل که شخص سوم است و به شکل روایی است، دههها بعد از حضرت عیسی(ع) قدیمیترین انجیلها نوشته شده، اولین انجیل و قدیمیترین انجیل که باید از بقیه مستندتر باشد انجیل مرقس یا مارکوس است که این اگر زود زود نوشته شده باشد سال 70- 80 میلادی نوشته شده و بقیه بعد از این بودند. 70 میلادی یعنی دهها سال بعد از حضرت عیسی(ع). انجیل متی و لوقا حدود 20- 30 سال بعد از انجیل مرقس نوشته شدهاند و دیرتر از همه انجیل یوحنا است که آخر قرن اول میلادی نوشته شده است. این یک مسئله. یکی این که آیا این 4 اسم که گزارش زندگی حضرت عیسی(ع) را دادند آیا همه اینها واقعاً جزو حواریون و اصحاب حضرت عیسی(ع) بودند؟ قدیمیترین گزارش از زندگی حضرت عیسی(ع) برای مرقس یا متی است. حتی در مورد این که اینها خودشان حضرت عیسی(ع) را از نزدیک دیدند یا نه؟ کاملاً ابهام و اختلاف است و هیچ سندی در این باب وجود ندارد و لوقا و یوحنا که بطور قطع جزو حواریون حضرت عیسی(ع) نبودند. لوقا و یوحنا اصلاً حضرت عیسی(ع) را ندیدند این مسلّم است. حالا پولس و رسول که بعداً آمدند قبلاً جزو دشمنان حضرت مسیح(ع) بودند بعد مسیحی شدند و خیلی از آیین مسیحیت و افکار و عقاید مسیح را شکل دادند، اینها هرگز حضرت عیسی(ع) نبودند بعد از او بودند و حتی با او مبارزه کردند ولی بعد ایمان آوردند. بنابراین اغلب منتقدین با دلایلی استدلال و استناد میکنند هیچ کدام از این چهار نویسنده انجیل، هیچ کدامشان حضرت عیسی را از نزدیک ندیدند و جزو حواریون ایشان نبودند. این به لحاظ سندیت ابهاماتی است که دقیق جواب داده نشده، به لحاظ مضمون خود اناجیل هم این که خداوند از آفرینش خسته شد و روز هفتم برای رفع خستگی استراحت کرد بر قله کوه رف، روز هفتم را مبارک خواند و تقدیس کرد چون آن روز استراحت کرد و... این که خداوند نمیخواست آدم و حوا فرق نیک و بد، خوب و بد، درست و نادرست را بفهمند و تشخیص بدهند و خداوند خدا به آدم امر فرمود که از همه درختان باغ بخور اما از این درخت نخور، آن درخت را هم میگوید درخت معرفت است در حالی که این در قرآن و در دیدگاه اسلامی، آن درخت و میوه ممنوع، معرفت و آگاهی نبود یعنی خدا با آگاهی انسان مشکل داشت. خداوند انسان آدم و حوا را نادان میخواسته، این که شیطان در کتاب مقدس در عهد عتیق، بخصوص یک موجود خیلی بدی هم نیست و این که مار به زن گفت نخواهید مرد، خدا میداند روزی که از این میوه بخورید چشمان شما باز میشود و مانند خدا عارف نیک و بد خواهید شد. بعد میگوید پس از میوهاش گرفته، بخورد و به شوهر خود نیز داد آنگاه چشمان هر دو باز شد و فهمیدند که عریانند.
خب این گزارش در قرآن کریم هست اما با یک مختصر تفاوتی؛ که آن مختصر تفاوت کلی تفاوت است خیلی فرق میکند. همان تفاوت، فلسفه خلقت و هبوط و همه چیز را عوض میکند که درخت، درخت معرفت بود یا نبود؟ و این که شیطان در اینجا دارد به حوا خدمت میکند، دارد هدایت میکند و کمک میکند که اینها را آگاه کند یا دارد اینها را منحرف ومنحط میکند؟ این وسوسه است یا هدایت است؟ این که خدا آدم و هوا را در باغ بهشت گم کردو دنبال آنها میرفت بعد از آن که این دوتا خودشان را در درحت باغ پنهان کردند خداوند دارد راه میرود آواز خداوند خدا را شنیدند آدم و زنش خود را از حضور خداوند خدا بین درختان باغ پنهان کردند و خداوند خدا آدم را ندا در داد که کجایی؟ خدا آدم و حوا را در بهشت گم کرده، آنها لای درختان قایم شدند بالاخره خدا به ستوه آمد و به آدم گفت کجا قایم شدی! گفت چون آواز تو را در باغ شنیدم ترسان گشتم زیرا عریانم، پس خود را پنهان کردم. و بعد طبق گزارش تورات در عهد عتیق، اصلاً خدا نمیدانسته که اینها از درخت ممنوعه خوردند، بعد مطل شده است، بعد گفت که آگاهانید که عریانید؟ گفت کجایی؟ گفت اینجا چون عریانم پنهان شدم. خدا از آدم پرسید که از کجا فهمیدی که عریان شدی؟ چه کسی به تو اطلاع داده؟ آیا از آن درختی که تو را قدغن کردم که نخوری خوردی؟ یعنی تو از کجا میدانی که عریان شدی رفتی قایم شدی؟ نکند از آن درخت خوردی؟ یعنی خداوند خبر ندارد. این که خداوند تقریباً اعتراف میکند که من و فرشتگانم سطح شعور و آگاهیمان به یک اندازه است حالا که آدم هم از این درخت ممنوعه خورد آدم هم شد رقیب و شریک سوم! خدا در حد فرشتگان و فرشتگان در حد خدا میدانستند حالا آدم هم آمد! میگوید خداوند خدا گفت همانا انسان مثل یکی از ما شد که او هم عارف نیک و بد شد. قدرت تشخیص پیدا کرد اینکه مبادا دست خود را دراز کند و از درخت حیات نیز بخورد که ابدی شود تا به ابد زنده بماند. حالا که شعور و آگاهیاش به اندازه ما شد حالا نکند عمرش هم مثل ما بشود یعنی خداوند خودش هم به تردید افتاده و اطلاع نداشته و شریک پیدا کرده و رقیب پیدا کرده است. خب قرآن کریم میفرماید آن درخت ممنوعه، شیطان وسوسه کرد و فریب داد و گفت این درخت جاودانگی است اگر میخواهید مثل فرشتهها بشوید فرشته باشید و میخواهید ابدی باشید و تا ابد در بهشت بمانید این میوه را بخورید. قضیه این بود. چیزی از خداوند پنهان نبود، از خدا چه پنهان، از شما پنهان بود! بعد هم در کتاب مقدس، خدا پشیمان میشود از این که چرا ما اینها را خلق کردیم! مثل این که همان حرف فرشتهها درست بود! خداوند از آفرینش انسان شرمنده، مأیوس و پشیمان میشود مثل این که خداوند نمیدانسته که عواقب خلقت یک چنین موجودی چه خواهد شد؟ که میگوید و خداوند پشیمان شد که انسان را بر زمین ساخته بود، و در دل خود محزون گشت و خداوند گفت انسان را که آفریدهام از روی زمین محو کنم. انسان و بهائم و پرندگان و حشرات هوا را همه را محو کنم چون که از ساختن ایشان متأثر شدم! یعنی خدا پشیمان شد و خواست یک جوری انتقام بگیرد و جبران کند.
حلا مسائلی مثل این که خدا و حضرت یعقوب(ع)، اسرائیل کشتی گرفتند خدا شکست خورد و برکت گرفت یعقوب با زور، بعد کسی سراغ او آمد تا سپیده صبح با یعقوب کشتی گرفت وقتی آن مرد دید که نمیتواند بر یعقوب غالب آید بر بالای ران او ضربه زد و پای یعقوب مصدوم شد سپس آن مرد گفت بگذار بروم چون سپیده دمیده است. صبح شد ولمان کن برویم. یعقوب گفت تا ما را برکت ندهی نمیگذارم از اینجا بروی. آن مرد پرسید نام تو چیست؟ تو کی هستی که حساب ما را رسیدی نمیگذاری ما برویم؟ جواب داد یعقوب. او گفت پس از این، نام تو دیگر یعقوب نخواهد بود بلکه اسرائیل هستی. یعنی کسی که نزد خداوند عزت دارد و مقاوم است زیرا نزد خدا و انسان مقاوم بودی و پیروز شدی تو چون بر خدا پیروز شدی از این به بعد اسم تو اسرائیل است. یعقوب از او پرسید که خب نام تو چیست؟ تو چه کسی هستی؟ آن مرد گفت چرا نام من را میپرسی؟ آنگاه یعقوب را در آنجا برکت داد، یعقوب گفت، در اینجا من خدای را روبرو دیدم و با این وجود هنوز زنده هستم و بعد از آن، اسم آن مکان را فینئیل گذاشت یعنی جایی که چهره خدا تجلّی کرد. بعد میگوید یعقوب هنگام طلوع آفتاب به راه افتاد بخاطر صدمهای که خدا به ران او زده بود میلنگید. این در سفر پیدایش عیناً در کتاب مقدس در عهد عتیق میآید.
خب خیلیها همینها را مورد بحث قرار دادند حتی از بزرگان مسیحی و یهودی که اینها چطور میتواند گزارش حقایق الهی و حتی واقعیات تاریخی باشد؟ راجع به این که خدا پسر دارد، پسر خدا، پدر، راجع به مسئله تثلیث، خیلیها بحث کردند. میگوید کیست آن که بر دنیا غلبه یابد جز آن که ایمان دارد عیسی پسر خداست! اصلاً امکان ندارد رستگار بشوی جز این که عقیده داشته باشی خدا بچه دارد «یلد» و «یولد» خدای پدر «یلد» خدا پسر هم «وُلد – یولد» خدا پدر و پسر هستند. همین که قرآن میفرماید این شرک است و حتی تهمت به حضرت عیسی(ع) است. میگوید جز این راهی برای رستگاری نیست. و خدایی که فریب میدهد. ارمیای نبی، صریح میگوید که خدا فریبکار و کلاهبردار است. از قول ارمیای نبی میگوید ای خداوند من را فریفتی پس فریفته شدم از من زورآورتر بودی و غالب شدی تمام روز مضحکه شدم و هرکس من را دید استهزاء کرد. پیامبر به خدا میگوید کلاه من را برداشتی و من را فریب دادی. این که خداوند تجسم پیدا میکند و این که خداوند با گوشت و خون پیروان خودش متحد میشود حلول میکند این که آب را، اولین معجزه عیسی این بود که آب تبدیل به شراب میشود، شرابهایی که مستیآور است و همه انبیاء آن را تحریم کردند. این که کتاب مقدس به پیامبران زنا نسبت میدهد و میگوید اینها زنا کردند و فحش میدادند مثل ماها! اعمال مشرکانه انجام میدادند. این که حضرت داود پیامبر مست شد، شراب خورد مست کرد، و با زن شوهردار زنا کرد، این که حضرت لوط پیامبر(ص) مکرر مست میکرد و شراب میخورد و زنا میکرد حتی با دو دخترش در حالی که مست بود خوابیدند و زنا کردند و فرزندانی به دنیا آوردند که از نسل آنها پیامبرانی آمدند. این که پیامبرانی بت ساختند و دعوت به بتپرستی کردند مثلاً حضرت هارون برادر حضرت عیسی که پیامبر است در کتاب مقدس میگوید خود او گفت بیایید بت بسازیم! برخلاف قرآن. این که حضرت نوح پیامبر شراب میخورد، مست میکند، ظلم میکند، فحاشی میکند، میگوید نوح به کشاورزی و زرع زمین شروع کرد تاکستانی قصر نمود، خودش انگور کاشت بعد شراب ساخت، بعد شراب نوشید و مست شد و در خیمه خود عریان شد! حضرت نوح خودش انگور پرورده و شراب ساخته و مست کرده و لخت مادرزاد رفته! بعد میگوید حام پدر کنعان، در جای دیگری میگوید برهنگی پدر خود را دید و دو برادر خود را بیرون خبر داد که بیایید ببینید بابا مست کرده، لخت شده، همه جایش را بیرون انداخته است! خب اینها توهینهای بزرگی به انبیاء است.
هشتگهای موضوعی